تفال به حافظ امروز دوشنبه 7 فروردین 1402
به گزارش وبلاگ ساختمان، فال گرفتن از آثار ادبی، از باور های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می بردند بهره ای از کلام حق دارند رجوع می شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما به جای مانده است.
دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد
سر ما فرونیاید به کمان ابروی کس
که درون گوشه گیران ز جهان فراغ دارد
ز بنفشه تاب دارم که ز زلف او زند دم
تو سیاه کم بها بین که چه در دماغ دارد
به چمن خرام و بنگر بر تخت گل که لاله
به ندیم شاه ماند که به کف ایاغ دارد
شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن
مگر آن که شمع رویت به رهم چراغ دارد
من و شمع صبحگاهی سزد ار به هم بگرییم
که بسوختیم و از ما بت ما فراغ دارد
سزدم چو ابر بهمن که بر این چمن بگریم
طرب آشیان بلبل بنگر که زاغ دارد
سر درس عشق دارد دل دردمند حافظ
که نه خاطر تماشا نه هوای باغ دارد
شرح لغت: فراغ به فتح اول پرداختن و فارغ شدن/ خاطر تماشا: اندیشه سیر و تفرج/هوی: به به فتح اول و الف مقصوره در آخر: آرزو و خواهش
تفسیر عرفانی:
جویندگان درگاه دوست به واسطه شمع وجود او که در ضمیرشان است می توانند راه را از چاه بازشناسند و به درگاه دوست نایل شوند. آن ها در این هنگام از بسیاری از امور فارغ هستند چرا که همه آن چه از زیبایی وجود دارد در وجود دوست خلاصه می گردد.
تعبیر غزل:
در فکر کاری هستی که در شان شما نیست و برای انجام آن با اطرافیان خود دچار مشکل می شوی که در نهایت باعث تباهی شما می گردد.
منبع: فرارو