قصه دوستی هایی که دو دوتا چهارتا ندارد
به گزارش وبلاگ ساختمان، به گزارش خبرنگار خبرنگاران (ایبنا)، همه ما بزرگ ترها در محیط اطراف مان دوست های مختلفی داریم؛ اما آیا آنها دوست واقعی هستند؟ شاید اگر در تنهایی بنشینیم و به این موضوع فکر کنیم به این نتیجه برسیم که نه، همه آنها دوست های واقعی ما نیستند؛ آنها تنها به عنوان همکار، همسفر در مسیرهای رفت وآمد روزمره، هم صحبت و... هستند. اگر از هر نفر بپرسیم که پنج دوست واقعی خود را نام ببر، از دوست نفر سوم به بعد باید فکر کند و شاید بتواند نام کسی را بیاورد؛ چرا که دوست های واقعی تنها دو یا سه نفر در زندگی هر شخص هستند.
دوست واقعی کیست؟ دوستی است که در بیشتر مواقع زندگی یعنی چه شادی و چه غم در کنار ما باشد. منظور از کنار ما بودن تنها حضور فیزیکی نیست؛ یک دوست واقعی حتی با یک تماس تلفنی از راه دور هم می تواند در لحظه های ما شریک باشد. اصولا دوست های واقعی در زندگی هر فردی نشأت گرفته از دوستی های دوران کودکی است. دوستی هایی که بی آلایش و بدون توقع زیادی از یکدیگر ادامه داشت.
در زمان کودکی و به خاطر آزاد بودن وقت مان، تمام وقت در حال بازی کردن با بچه ها و دوستان مان بودیم؛ چون تنها وظیفه ای که برعهده ما بود، بازی کردن و لذت بردن از دوران کودکی بود؛ بنابراین دوستی های عمیق تری را تجربه کردیم. دوستی تنها این نیست که با یک شخص بازی کنیم؛ دوستی یعنی دو نفر در زندگی هم تأثیرگذار باشند و به هم در مراحل سخت زندگی یاری نمایند. شاید این حس را همه ما تجربه نموده باشیم که در زمان مدرسه، دوست داشتیم با شاگرد اول کلاس دوست شویم؛ شاید چون احساس می کردیم دوستی ما با آن نفر اول کلاس، در درس ما هم تأثیر می گذارد؛ همان طور که دوستی با یک بچه نامرتب یا بی انضباط در نظم ما هم تأثیر می گذارد؛ البته که تا حدودی درست فکر می کردیم.
یکی از نکته های مثبت دوستی ها این بود که به راحتی و بدون خجالت، احساسات خودمان را بیان می کردیم. اگر از چیزی ناراحت بودیم به راحتی کنار هم گریه می کردیم یا اگر راضی بودیم، ساعت ها با صدای بلند می خندیدیم. اگر احساس ترس داشتم به راحتی ابراز می کردیم و حتی برای رفع کردن این حس از دوست مان یاری می خواستیم. برترین دوستان تا سرانجام در کنار هم هستند. آنها مانند خط مستقیمی هستند که منحرف نمی شوند. آنها تا ابد به هم اعتماد می نمایند و مهم نیست که از هم دور باشند یا در کنار هم، زمانی که بر زمین می افتی، یاری می نمایند تا بلند شوی.
مجموعه پنج جلدی سلام جوجه تیغی به قلم و تصویرگری نورم فیوتی با ترجمه ساناز منصوریان که به تازگی از سوی انتشارات کتاب چ (کتاب های کودک و نوجوان نشر چشمه) منتشر شده است از دوستی می گوید. داستان این مجموعه درباره دوستی جوجه تیغی و سگ است. نکته خیلی جالب در این کتاب این است که هر دوی آنها یعنی جوجه تیغی و سگ درباره احساسات شان در هر لحظه به خوبی و واضح صحبت می نمایند، در خیلی از مواقع از هم یاری می گیرند، اسباب بازی هایشان را با هم شریک می شوند و... . در ادامه به مرور این پنج جلد می پردازیم:
بیا شنا کنیمداستان این جلد در یک روز گرم تابستانی اتفاق می افتد. روزی که به شدت گرم است و جوجه تیغی حوصله اش سر رفته است؛ او تصمیم می گیرد به همراه دوستش هری (سگ) به شنا برود. جوجه تیغی تمام وسایل مورد احتیاج برای شنا را جمع می نماید و با هری به شنا می رود؛ اما متأسفانه هری شنا بلد نیست.
در این جلد هری، ترسش از آب را به راحتی با جوجه تیغی عنوان می نماید و می گوید که شنا بلد نیست؛ جوجه تیغی هم به جای اینکه او را مسخره کند به او یاری می نماید که شنا کردن را یاد بگیرد. علاوه بر این، در حین شنا کردن یک ایده جالب به فکر هری می رسد که همین ایده باعث فراوری یک بازی نو می گردد و خیلی به آنها خوش می گذرد.
امروز وقت دکتر دارماین جلد از مجموعه هم داستان هری و دکتر رفتن اوست. هری صبح که بیدار می گردد متوجه می گردد که وقت دکتر دارد؛ اما دوست ندارد به دکتر برود چون نمی داند چه چیزی در انتظارش است و بعلاوه از آمپول می ترسد. جوجه تیغی با استفاده از کیف ابزار پزشکی اش، هری را برای جلسه دکتر آماده می نماید و درد آمپول را به یک نیشگون تشبیه می نماید.
در جلد امروز وقت دکتر دارم نه تنها هری بلکه همه بچه ها با دکتر و روند معاینه یک پزشک آشنا می شوند که همین موضوع باعث پذیرش بهتر آنها می گردد. بعلاوه جوجه تیغی سعی نمی نماید به هری بگوید آمپول درد ندارد؛ بلکه می گوید درد دارد ولی درد آن مانند نیشگون است. این موضوع هم برای بچه ها جالب است؛ چون احساس می نمایند درک می شوند.
از دوچرخه ام خوشت می آید؟جلد سوم این مجموعه درباره دوچرخه خریدن جوجه تیغی است. جوجه تیغی یک دوچرخه می خرد و از هری می خواهد که سوار آن گردد و با هم بازی نمایند. اول هری طفره می رود و می گوید وقت ندارد و بهانه تراشی می نماید؛ اما معین می گردد که هری دوچرخه سواری بدون چرخ یاریی را بلد نیست و خجالت می کشد که به جوجه تیغی بگوید.
در این جلد هم هری بعد از بهانه تراشی های زیاد، تصمیم می گیرد واقعیت را به جوجه تیغی بگوید. او اول خجالت می کشد مسئله را بگوید؛ اما بعد واقعیت را می گوید. مهم ترین نکته برخورد جوجه تیغی با اوست. جوجه تیغی برخلاف تصور هری، اصلا او را مسخره نمی نماید؛ بلکه حتی از او می خواهد که دوچرخه خودش را که چرخ یاریی دارد بیاورد و با هم بازی نمایند. جوجه تیغی حتی به خاطر هری کمی آرام تر دوچرخه سواری می نماید تا هری در کنار او باشد و با هم بازی نمایند. علاوه بر این، نکته مهم دیگری که در این جلد بیان شده، ابزار دوچرخه سواری است؛ در این داستان جوجه تیغی و هری بدون کلاه، دوچرخه سواری نمی نمایند.
نوبت من است؟داستان این جلد درباره ماشین کنترلی نو هری است. هری از ذوق سریع پیش جوجه تیغی می رود و ماشینش را به او نشان می دهد؛ اما این قدر این ماشین را دوست دارد، دوست ندارد دست از بازی بکشد و نوبت را به جوجه تیغی بدهد؛ اما بعد از گذشت زمان طولانی، جوجه تیغی خسته می گردد و مشغول مطالعه می گردد. هری می بیند که بازی تنهایی به او مزه نمی دهد؛ بنابراین تصمیم می گیرد ماشین کنترلی را به دست جوجه تیغی بدهد.
نکته آموزنده در این جلد این است که نوبتی بازی کردن هری و جوجه تیغی باعث می گردد به فکر هری یک ایده جالب برسد و به آنها بیشتر خوش بگذرد. بعلاوه در این داستان بچه ها یاد می گیرند که تنهایی بازی کردن هیچ هیجان و لذتی ندارد و برای اینکه بتوانند با دوست شان بازی نمایند باید اسباب بازی هایشان را با او شریک شوند.
مهمانی خوابدر جلد آخر این مجموعه جوجه تیغی و هری تصمیم می گیرند یک شب در چادر و بیرون خانه بخوابند؛ اما هری از این موضوع که قرار است چادر بیرون خانه باشد اطلاعی ندارد و وقتی می فهمد که قرار است در چادر آن هم بیرون خانه بخوابند، می ترسد. باز هم مثل چهار داستان قبلی جوجه تیغی متوجه این ترس می گردد؛ اما برای مقابله با ترس هری و بدون اینکه به روی هری بیاورد، راه چاره نوی به فکرش می رسد.
در این جلد هم ترسیدن از خوابیدن در چادر آن هم بیرون از خانه را مسئله ای عادی قلمداد نموده است؛ چرا که ممکن است برای هر بچه ای پیش بیاید. علاوه بر این نویسنده، لابه لای داستان به بچه ها نشان می دهد که برای یک اردو به چه وسایلی احتیاج دارند و نشان می دهد که ممکن است وسایلی موردعلاقه ما باشد ولی به هیچ عنوان در اردو به کارمان نیاید پس نباید آنها را ببریم.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران